جدول جو
جدول جو

معنی راست باختن - جستجوی لغت در جدول جو

راست باختن
(تَ نِ / نَ دَ)
باختن بی غدر و تزویر. دغا و دغلی نکردن در قمار. جر نزدن. یکرنگی بکار بردن. دورویی و تزویر نکردن: گفت که این امیری به چه یافتی گفت ای شیخ به راست باختن و پاک باختن. (اسرار التوحید ص 178)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست ساختن
تصویر راست ساختن
راست کردن، از کجی در آوردن
آماده ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست بالان
تصویر راست بالان
گروهی از حشرات با دگردیسی تدریجی مانند ملخ ها، جیرجیرک ها، آخوندک ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ گَ تَ)
مستقیم کردن. استقامت دادن. افراشتن. ازکجی برون کردن، آماده ساختن. مهیا کردن. تهیه دیدن. زمینه فراهم کردن. ساختن. مقدمات آماده کردن. لوازم و وسایل مهیا کردن: و عمرولیث را خشم آمد و حرب را راست ساخت. (تاریخ بخارا نرشخی ص 104). تهمید، راست ساختن کار و بصلاح آوردن آن
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ راستبال و آن بر دستۀ حشراتی که بال راست و مستقیم دارند اطلاق میشود مانند ملخ، (ازجانورشناسی عمومی ج 1 ص 160)، رجوع به راست بال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
نظام دادن، استقامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار